15

روز یازدهم چهارم شهریور 98

چند روز پیش به ارزو گفتم که از زندگیم بدم میاد خیلی اشتباهات کردم و کلا زندگیمو به باد دادم راستم گفتم اما الان اون حس افسوس رو ندارم من خودمو دارم 

فقط یه مساله ای هست اینه که خنگ شدم بدجور 

در حدود 5 ماهه که دارم شدیدا غلط کاری میکنم شکستن گوشیم گم کردن پول گم کردن فلش همه و همه ناشی از دست پاچگی و خنگی منه 

نمیدونم چیکار کنم آروم شم 

باید آروم بشم

البته تا حد زیادی نمیتونم تایم زندگیم بین چند مرحله خلاصه شده صبحا که سر کارم ظهرا خوابم بعد تایمیه که باید نگران باشم ب کجاست رسیده یا نه شام بخورم و با مامان حرف بزنم و .نمیتونم به چیزی برسم اما خب باید یه کارایی کرد 

از خودم راضیم 

هنوز خودمو نبخشیدم اما میتونم روی اینده سرمایه گذاری کنم 

این ماه شیفت زیاد برداشتم یکم باید اون پوله رو جبران کنم

خدا کمکم کنه


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها